محتوای فاز نخست
در این فاز، یک کارگاهِ نگرشی، هشت کارگاهِ مهارتی و پانزده کارگاهِ موضوعی (در موضوع خواندن و نوشتن و ادبیات) ارائه خواهد شد. در طراحی و چینش کارگاههای ارائه شده تلاش بر این بوده که سطح مهارتهای معلمان به میزان قابل قبولی ارتقا یابد. این کارگاهها بیشتر به صورت کاربردی است و معلم را درگیر عمل میکند. درگیر شدن و تعامل معلمان با موضوع، منجر به این میشود کارگاهها صرفاً یک سری متن و سخنرانی نباشند. طراحی کارگاهّها به صورتی است که به معلمان کمک کند تا وارد عمل شوند و مطالب آموخته شده را به اجرا در بیاورند. در این فاز کمتر به مسائل نگرشی پرداخته میشود. معلمان با رشد مهارتهایشان و دیدن اثربخشیِ آموزشها و تأثیر آن در کلاس درس کمکم حس اعتماد بهنفسشان بالا میرود و انگیزهی پرداختن به موضوعات نگرشی عمیقتر را پیدا میکنند.
معلمانی که مهارتهای گوناگونی را آموخته باشند، خود را فردی توانمند مییابند و این خودآگاهیِ مثبت موجب میشود بتوان از آنها انتظار خلاقیت، نوآوری و کنشگری داشت. آنها میتوانند کمکم وارد چرخهی آموزش بشوند و شبکهای یادگیرنده از این معلمان شکل بگیرد.
در فازهای بعدی به موضوعات نگرشی (مثل محیطزیست، رویکردهای آموزشی، آموزش و جامعه و …) بیشتر پرداخته خواهد شد و در ضمن دروس دیگری مثل ریاضی و علوم به میان خواهد آمد.
خواندن و نوشتن؛ موضوع محوری فاز نخست
بچهها با ورود به دبستان بزرگترین تغییر آگاهانهی خود را تجربه میکنند: سواد! آنها با ورود به دبستان به دنیای متن وارد میشوند و میتوانند بخوانند و بنویسند و از این طریق مفاهیم گفتاری و نوشتاری را بفهمند و اندیشهّهای خود را با جامعه به اشتراک بگذارند.
در تعریف یونسکو (UNESCO) سواد یعنی «تواناییِ تشخیص، فهم، تفسیر، خلق، ارتباط و محاسبه، استفاده از چیزهای نوشتهشده یا چاپشدهی مربوط به زمینههای مختلف». اگر سواد را به طور کلی تواناییِ برقراری ارتباط معنادار بدانیم، سوادِ خواندن و نوشتن تأکید بر ارتباطی دارد که از طریق متن حاصل میشود.
خواندن از توانایی فهم واژههای گفته شده و رمزگشاییِ واژههای نوشته شده آغاز میشود و در فهم عمیق متن به اوج میرسد. گرچه فهم واژههای گفته شده از سالهای پیش از دبستان آغاز میشود، رمزگشایی از شکل نوشتاری واژهها معمولاً مقارن است با شروع دبستان. مهارتهای خواندن وقتی معنا و ارزش پیدا میکنند که از شکل ظاهری واژهها بگذرند و خواننده را به معنا و مفهوم متن برسانند. زبان یک نظام ساخت معنا است. در این رویکرد، بچهها با واحدهای معنایی سر و کار دارند و خواندن، درکِ مفهوم متن تلقی میشود. در واقع میتوان گفت خواندن بیش از آن که رمزگشایی باشد، فرایند معنا بخشیدن به متن است؛ فرایند آزمایش فرضیهها و حدس زدن دربارهی آنچه روی صفحه است.
آموزش خواندن
برای آموزش خواندن از ابزار روشهای گوناگونی بهره گرفته میشود. روشهای آواورزی و الفباورزی کودکان را با آواهای مختلف و شکل نوشتاری آنها آشنا میکند و در نهایت آنها را قادر میسازد بتوانند واژهها و متن را رمزگشایی کنند. این روشها با استفاده از ابزارهای گوناگون مثل ابزار مولتیمدیا که در آنها از صدا و تصویر بهره برده میشود تنوع و اثربخشی بیشتری یافتهاند. روشهای فعال رمزگشایی به صورتی گسترده از بازیهای واژگانی بهره میبرند؛ بازیهایی که در قالب بازیهای کارتی، صفحهای و … طراحی شدهاند. بهکارگیری بازی در روش آموزش موجب شادابی کلاس و بالارفتن انگیزههای یادگیری میشود و فرصتهای زیادی را در اختیار دانشآموزان قرار خواهد داد.
علاوه بر آموزشهای آواورزی و الفباورزی که به صورتی مستقیم رمزگشایی را هدفگرفتهاند، امروزه به صورتی گسترده از فعالیتهای نوشتنی شامل نامهنگاری، ساخت خبرنامه، کتاب و … استفاده میشود. این روشها در واقع، رویکردی کاربردی دارند و بچهها برای انجام فعالیتی معنادار نیازمند یادگیری سواد میشوند و انگیزهی لازم برای این امر را از معنای کار خود به دست میآورند.
راهبرد مهم دیگری که در سه دههی اخیر و در پی جریان آموزشی Whole Language بسیار فراگیر شده است و عمق و وسعت قابل توجهی پیدا کرده است، استفاده از ادبیات داستانی و کتابهای داستان را محور کار خود قرار داده است. در این روش کتابخوانی به صورت گسترده و به شیوهای نظاممند به کار گرفته میشود. در این روش، بسیاری از کودکان به صورتی آرام و خزنده، درست به همان گونه که شنیدن و گفتن را میآموزند، خواندن و نوشتن را هم یاد میگیرند. البته این روش ظرایف و پیچیدگیهای خودش را دارد و خواندن کتاب به صورت هدفمندی اجرا میشود.